سفارش تبلیغ
صبا ویژن







آقای دستغیب فرمودند فقها بر مردمی که به آنها رجوع میکنند ولایت دارند و سپس در یک اصلاحیه ی عجولانه اضافه کردند که البته امروز این اختیارات به یک نفر تفویض شده ( ولی فقیه ) تا تفرقه و دو دستگی پیش نیاید و مملکت اسلامی بتواند اداره شود

یک سال و اندی است که از انتخابات می گذرد و آقای سید علی محمد دستغیب در این مدت شروع به ایراد سخنانی درحمایت ازادعای دروغین تقلب در انتخابات کرده اند و در معذوریت حاصل از نبود مدرکی برای این ادعا و سخنان بی مدرک خود که در تناقضی آشکار با فرمایشات رهبر انقلاب قرار دارد ، نظریه ای مطرح نمودند که بحث های فراوانی را بدنبال خود داشت ، نظریه ولایت فقها که درواقع نظریه ای جدید الابداع است و از آن جهت مطرح شد که به توجیه چرایی تضاد سخنان آقای دستغیب با سخنان رهبری جوابی بدهد! اما از آنجا که چنین نظریه ای در اسلام سابقه نداشته است سعی شد که با بدعت های فقهی پوشانده شود ، این نظریه ی خود ساخته که یاد آور شبهات دینی سروش و اعوان و انصار خارج نشینش اوست با واکنش علمای شیراز و سایر نقاط کشور مواجه گردید و جناب حجة الاسلام کلانتری مسئول حوزه ی آقا بابا خان رد نامه ای  کامل و مستند و مستدل در جواب این نظریه دادند .

آقای دستغیب فرمودند فقها بر مردمی که به آنها رجوع میکنند ولایت دارند و سپس در یک اصلاحیه ی عجولانه اضافه کردند که البته امروز این اختیارات به یک نفر تفویض شده ( ولی فقیه ) تا تفرقه و دو دستگی پیش نیاید و مملکت اسلامی بتواند اداره شود. این نظریه فقهی آنچنان بی اعتبار وسندیّت است که با رجوع به کتب ولایت فقیهه قاطبه ی علما از جمله آقایان مرحوم نجابت شیرازی و مرحوم منتظری نیز به بی اعتباری این نظریه خواهیم رسید ( رجوع شود به جوابیه آقای حجه الاسلام والمسلمین کلانتری به این نظریه )

در جایی دیگرایشان می فرمایند ولایت فقیه یعنی اینکه هر فقیهی ولایت دارد .

اما سوال اینجاست که ولایت در چه مواردی و توسط چه کسانی؟ ایا ولایت فقها در نظریه ی ایشان یعنی اینکه هر فقیهی بر مردمی که به او رجوع میکنند ولایت تمام وکمال درهمه امور دارد! و این در واقع یعنی اگر هر فقیهی چیزی تشخیص داد و همه هم با هم متفاوت بود باز هم باید تبعیت کرد. سئوال این است که این نظریه را آقای دستغیب از کجا آورده اند؟ آیا آقای دستغیب برای پوشاندن عدم اطاعت از رهبری ولایت فقها را مطرح کرده اند؟ چرا که اگر چنین ولایتی موجود باشد دیگر فقیه در برابر افعال و گفتار خود نیاز به پاسخگویی ندارد ، چرا که به تشخیص خود عمل کرده است و این جز اعتقاد گروهای تندرویی از اهل تسنن نیست که میگویند یزید وحسین هردو به اجتهاد خود عمل کردند!

شهید بزرگوار ایت الله بهشتی به زیبایی به نقد سخنانی این چنین نشسته اند سخنانی که تاریخ  بارها به طرح و پاسخ انها به گوش نشسته است.

 (مگر در یک جامعه به هر صاحب نظری می شود حق داد خود او و مقلدین او درباره مسایل اجتماعی آن طور تصمیم بگیرند که آنها تشخیص می دهند؟ مگر هرج و مرج غیر این است؟ کیست که بتواند بگوید اسلام یا تشیع آیین هرج و مرج است؟) کتاب جاودانه تاریخ شهید بهشتی

مرجعیت مقام عام فقهاست که هر عالم دینی میتواند با تلمذ و جهد و کوشش به آن برسد مقامی که یعنی فقیه به تشخیصی از دین رسیده است که میتواند محل رجوع مردم باشد اما حیطه آن چقدر است و فقیه تا کجا میتواند فتوا داده و ایا مقلدین در همه ی امورفقهی از ایشان واجب الاطاعه هستند؟ به نقل از شهید بهشتی:(یک رهبری داریم ، رهبری در فتوا ، به آن می گوییم مرجعیت ، یک رهبری داریم و ان رهبری در مسایل اجتماعی که به ان می گوییم امام ، پیشوا) همان ص69

(در مسایل فردی این قدر سنگ مرکزیت در افتا را به سینه نزنیم و سخت نگیریم و هرکسی از هرکسی می خواهد تقلید کند اما در مسایل اجتماعی آنجا که وظیفه شما را درباره ی کوچکترین مسئله اجتماعی بیان می شود ، این فتوا صرفاً حق رهبراست)همان-ج-8ص83
(شما در مسایل فردی آزادید و می توانید ازهر مجتهد عادل برجسته که به نظر شما بهترین مجتهد است تقلید کنید اما در مسایل اجتماعی فقط یک مقام در جامعه حق اظهار نظر دارد و جامعه باید یک مقام و مرجع و ملجأ را به رسمیت بشناسد فتوای رهبری در مسایل اجتماعی ارجحیت دارد) همان ج 3 ص 78

مسائل اجتماعی و سیاسی مرجع خاص خود را می طلبد که در فقه شیعه  این مرجعیت خاص را ولی فقیه می گویند مجتهدی جامع الشرایط که توسط خبرگان علما شناسایی و به عنوان جانشین در جایگاه امام معصوم به مردم معرفی میشود.

 در واقع وظیفه ولایت در وجوه اجتماعی و سیاسی و اداره ی حکومت از سوی امام معصوم بر این جایگاه تفویض میشود و شخصی که در این جایگاه قرار دارد تکلیف دارد که با استنباط مسائل فقهی از دین در وجوه حکومت داری نظر دهد و حکومت را اداره کند . البته این منافی اختیار فقهای دیگر در حوزه مسائل فردی  مقلدینشان نیست و به معنای اطاعت مقلدین آن فقیه در مسائل حکومتی از آن فقیه هم نیست . هر شخص باید درمسائل فردی مقلد مجتهدی که خود در این مسایل اعلم میداند باشد ولی در مسائل حکوتی بر همه مردم واجب است که مقلد ولی فقیه حاکم بر جامعه باشند . نام احکام فقیه در حوزه مسائل فردی فتوا است اما نام احکام ولی فقیه در مسائل اجتماعی حکم است که تقلید از این حکم بر همگان وحتی سایر مراجع نیز واجب می باشد.

به نقل از شهید بزرگوار بهشتی:(هر انسان متعهدی باید تکلیف اجتماعی را بر طبق گفته رهبر عملی کند ولی در مسایل انفرادی می تواند در اختیار مراجع دیگرباشد)همان-ج3ص47.

(اگر آن مراجعی که در مسایل فردی مقلدینی دارند، فتوایشان در مسایل اجتماعی با آن رهبر مخالفت داشته باشد ، شما حق ندارید از فتوای آنها پیروی کنید ، باید از فتوای رهبری جامعه پیروی کنید واگر از مرجعی پرسیده شود چرا در این مسئله اجتماعی با رهبری همگامی نکردید و او بگوید : نظر بنده این است ، آن سخن مورد قبول نیست . شما می توانید بگویید فلان کس حق ندارد رهبر باشد و آزاد هستید درباره رهبر و صلاحیت آن نظر بدهید . ولی اگر کسی را به رهبری شناختید ، دیگر حق ندارید بگویید نظر فقاهتی من جور دیگر است) اندیشه های حقوقی شهیدبهشتی،ص116
وعجیب تراین سخن خود آقای سید علی محمد دستغیب در سال1364 است که فایل صوتی آن دروبگاه های پاسخ گو به سخنان ایشان موجود می باشد ایشان در باب تفاوت مرجعیت و ولی فقیه جامعه می گویند: (و حتی اگر فقیه هم بود باید تابع باشد درست است که در احکام جزئی تابع خودش است و مجتهد می باشد ، مجتهد مطلق هم حکم های ازطرف امام را باید حتماً تبعیت کند ، خدا رحمت کند آیت الله شهید دستغیب که مرتب می فرمودند هر مجتهدی هر چند هم فقیه باشد که براو تقلید حرام است باید تابع امام باشد درحکم هایی که امام می کند در مورد مملکت و در جهت داخلی و خارجی.)

حال که تفاوت حکم و فتوا و حوزه ی دخالت فقیه و ولی فقیه مشخص گردید سئوال این است که چرا آقای دستغیب چندین ماه متوالی درجبهه ای مخالف با فرمایشات رهبری با اعلام نظرات بی سند خود از تقلب در انتخابات گرفته تا تخلف از قانون اساسی و حمایت یکطرفه و جانبدارانه از سران فتنه ، توجیهی بظاهر دینی برای مشروع جلوه دادن جنبش سبز فراهم آورده اند ، تا جایی که دشمنان نظام در شبکه های رسانه ای خود مثل رادیو فردا درس های اخلاق ایشان را پوشش خبری می دهند! ایشان چگونه دخالت در مسائل حکومتی که جزو اختیارات ولی فقیه است را می خواهند با ولایت محدود فقها ومجتهدین در مسائل شخصی توجیه کنند؟

اقای سید علی محمد دستغیب در این مدت نه تنها به طرفداری جانبدارانه از سران فتنه و وارونه جلوه دادن حقایق پرداخته اند بلکه پا را از این هم فرا تر نهاده و به  نهاد های حکومتی تحت امر ولی فقیه ، امر ونهی میکنند :

(مردم حق دارند به طور مسالمت‌آمیز و با حفظ آرامش و بدون این که مخل به مبانی اسلام باشد، راهپیمایی و اعتراض نمایند و هیچ کس حقّ منع مردم از این حقّ قانونی‌شان را ندارد.)

آقای دستغیب از طرفی راهپیمایی های غیر قانونی با خواسته ی غیر قانونی ابطال انتخابات را که مسلحانه نیز بوده را تجمعات مسالمت آمیز می خوانند وعامدا اشوبات و تخلفات اشوب گران را نادیده می گیرند ایشان حمله مسلحانه به حوزه بسیج در تهران آنهم درهمان روزهای اول راهپیمایی ، شهادت 16 نفر از بسیجیان تهران و زخمی شدن 300 نفر دیگر را نادیده می گیرند ، تخریب اموال عمومی درهمان شب اول بعد از اعلام نتایج  ، تخریب و سوزاندن کتابخانه ی مذهبی و بسیج دانشجویی دانشگاه شیراز درست فردای انتخابات را نادیده می گیرند و جالب تر اینکه خواسته ی ابطال انتخابات و فشار مردمی آن هم به سبک انقلاب مخملین که در نمونه های مشابه آن شاهد تغییر رژیم در چند کشور از جمله گرجستان و اوکراین بوده را مخل مبانی اسلام نمی دانند و حکم حکومتی هم صادر می کنند که هیچ کس حق منع مردم ازراهپیمایی هایی که هم مخل مبانی نظام است هم مسلحانه و هم غیرقانونی است را ندارد.

آقای دستغیب چه کسی به شما اجازه داده که در حوزه اختیارات ولی فقیه وارد شده و حکم بدهید؟ اگر ادعایتان این است که بنده عضوی از مجلس خبرگان هستم شما حق نظارت دارید و نه دخالت ، شما اشکالات و انتقاداتتان را باید درهمان چارچوب مجلس خبرگان آن هم در جمع فقهای آن جمع بگویید و رسیدگی کنید نه در بیانیه هایتان که سرازصدای امریکا و سایتها و بنگاههای لجن پراکنی صهیونیست در بیاورد .

چند روز پس از انتخابات بیانیه ای به این مضمون صادر شد:(اینجانب عضو خبرگان رهبری ، منتخب مردم فارس ، ضمن محکوم کردن ضرب و شتم مردم بی دفاع بخصوص دانشجویان از هر گروهی که انجام گرفته ، توقف این اعمال را سریعاً خواستارم و نیز تضییع اموال عمومی و یا شخصی افراد را از ناحیه هر گروهی جایز نمی دانم. )

آقای دستغیب آشوبگرانی را که در محوطه دانشگاه شیراز تجمع کرده و با آتش زدن موکتهای مسجد ، کتابخانه چند میلیونی کتب مذهبی همچون قرآن و نهج البلاغه ، دو غرفه متعلق به کتب امانی شهید مطهری ، تخریب ساختمان بسیج دانشجویی و با دادن شعارهای ضد نظام شهر را متشنج کرده بودند مردم بی دفاع می خوانند و ضرب وشتم آنها را از طرف هر کسی محکوم می کنند جالب اینجاست که تضییع اموال عمومی را مجاز نمی دانند و ضرب و شتم اراذل و اوباشی که طرفدار کاندیدای متبوع ایشان است محکوم است .

 آقای دستغیب در این چند وقت پس از انتخابات به فرامین رهبر انقلاب نه تنها عمل نکرده اند بلکه دقیقا در راه خلاف آن هم قدم برداشته اند ، سخنرانی کرده اند و بیانیه داده اند و حتی برای توجیه گفتار خودسرانه خود نظریه خودسرانه ی ولایت فقها را اعلام کرده اند . رهبر انقلاب می گویند که در انتخابات تقلب نشده است و زیر سئوال بردن صحّت انتخابات بزرگترین جرم است ولی آقای دستغیب سریعاً بیانیه می دهند که در انتخابات تخلف از قانون اساسی صورت گرفته و یا عنوان میکنند که تقلب شده است.

اقای دستغیب نمی شود هم بفرمایید ما  محافظ قانون اساسی  و در چار چوب  قانون اساسی هستیم و هم گام بگام با دشمنان قسم خورده این مردم پیش بیایید .

پس از این همه روشنگری بهتر است این سئوال را بپرسیم که آقای دستغیب چطور شما با ادعای  مرجعیت اسلامی بر خلاف نظر رهبر  وحکم حکومتی وی سخنرانی و بیانیه پراکنی می کنید. یا شاید بهتر است بپرسیم اقای دستغیب چرا بر خلاف احکام اسلام عمل می کنید

منبع مقاله:http://www.mostazafin.net/



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی